خدای عشق و زیبایی
درباره وبلاگ


سلام ممنونم که وبلاگ من رو انتخاب کردید اگر نظر بدین ممنونتون میشم

پيوندها
lov6
جالب
زیر سایه خدا
عشق من وتو!
حرف دل
دخترك دلشكسته
زيباترين وبلاگ (شاهورد)
حريم عشق
sms و اخبار روز
سایت تفریحی
پرنیا و حوریا
غمگین خسته
اهریمن موزیک 121
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جالب و آدرس hatoor.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









نويسندگان
مهدیه

آخرین مطالب


 
سه شنبه 27 تير 1391برچسب:عاشق,عشق,تنهایی,دل,, :: 19:42 :: نويسنده : مهدیه

 

چرا غمگینی ؟ : عاشق شدم

آیا عشق شیرین است ؟ : بله شیرین تر از زندگی

چرا تنهایی ؟ : ویژگی عاشق هاست

لذت تنهایی چیست ؟ : فکر به او و خاطرات او

چرا می روی ؟ : برای اینکه او رفت

دلت کجاست ؟ : پیش او

قلبت کجاست ؟ : او برده

پس حتما بی رحم بوده  نه ؟ : نه اصلا

چرا ؟ : چون باز هم او را میپرستم . .
.

 

 
دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:اس,ام,اس,کوتاه,عاشقانه,شعر,عشق,حسرت,تنهایی,دلشکسته, :: 18:54 :: نويسنده : مهدیه

 

 

 

 

 

 

 

 

تلخ ترین خاطره ی فرهاد ؛ شیرین بود....

 

 

 



ادامه مطلب ...
 


گاه می اندیشم

 

 

خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید ؟

 

آنزمان که خبر مرگ مرا

 

از کسی می شنوی .روی تورا

 

کاشکی میدیدم ...

 

شانه بالا زدنت را . بی قید

 

و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد

 

و تکان دادن سررا که .

 

-عجیب !عاقبت مرد ؟

 

-افسوس!

 

کاشکی میدیدم !

 

من به خود میگویم :

 

چه کسی باور کرد

 

جنگل جان مرا

آتش عشق تو خاکستر کرد؟؟؟؟

 

 

 
سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:عجایب,دخترک,عشق,دوستی,داستان,داستان کوتاه,محبت,زیبا, :: 14:50 :: نويسنده : مهدیه

از یک گروه از دانش اموز خواستد اسامی عجایب هفتگانه را بنویسند...

علی رغم اختلاف نظر ها، اکثرا اینها را جزو عجایب هفت گانه نام بردند:

اهرام مصر

تاج محل

 دره بزرگ (به نام گراند کانیون در امریکا(

کانال پاناما

کلیسای پطرس مقدس

دیوار بزرگ چین

آبشار نیاگارا


 

آموزگار هنگام جمع کردن نوشته های دانش آموزان، متوجه شد که یکی از آنها هنوز کارش را تمام نکرده است.

از دخترک پرسید که آیا مشکلی دارد...




ادامه مطلب ...
 

 



مدت زيادي از تولد برادر ساكي كوچولو نگذشته بود . ساكي مدام اصرار مي كرد به پدر و مادرش كه با نوزاد جديد تنهايش بگذارند

پدر و مادر مي ترسيدند ساكي هم مثل بيشتر بچه هاي چهار پنج ساله به برادرش حسودي كند و بخواهد به او آسيبي برساند . . . .



ادامه مطلب ...
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد